یادگیری |
برای یادگیری تعاریف متعددی شده است.ولی تعریفی که اکثرروانشناسان برآن اتفاق نظردارند چنین است: یادگیری عبارت است ازتغییرات جزئی یاپیچیده دررفتاربالقوه ویادرشناخت موجود زنده،به گونه ای که این تغییرنسبتاً دائمی بوده وبراثرتجربه بوجودآمده باشد.
نظریه های یادگیری: نظریه های یادگیری دوگروه غالب راتشکیل می دهند:
1- نظریه های پیوندی: نظریه پردازان پیوندی یادگیری راناشی ازبرقراری رابطه بین محرک وپاسخ درسیستم عصبی انسان می دانند مثل نظریه ثورندایک،پاولف واسکینر.
ثورندایک اولین روانشناسی است که با آزمایشهای تجربی خودپایه های علمی روانشناسی تربیتی و یادگیری را بنا نهاد.وی معتقدبودکه یادگیری براساس آزمایش وخطا صورت می گیرد.اوبرای یادگیری سه قانون اصلی بیان می کند:الف - قانون اثر: درجریان آزمایش وخطا هرگاه بین محرک وپاسخ رابطه خوش آیندی پدید آید،آن رابطه تقویت می شود وهر گاه رابطه ناخوش آیندباشد،آن رابطه ازبین می رود. ب- قانون آمادگی: یعنی یادگیرنده ازلحاظ جسمانی،عاطفی وعقیدتی به اندازه کافی رشدکرده باشد تا بتواند به خوبی یاد بگیرد. ج- قانون تکراروتمرین: هرقدر محرکی که پاسخ رضایت بخش دارد بیشترتکرارشود،رابطه بین محرک وپاسخ مستحکم ترخواهدشد.
شرطی شدن کلاسیک: این نظریه توسط پاولف مطرح شد.
فراگیری: هرنوبت ارائه همزمان محرک شرطیCS))ومحرک غیرشرطی(US)را یک کوشش می نامند .و دوره ای که جاندارسرگرم یادگیری تداعی بین دومحرک است،دوره فراگیری درشرطی شدن نامیده می شود.
در شرطی شدن همزمان محرک شرطی (CS)ومحرک غیرشرطی(US)بطورهمزمان ارائه می شوند وتا آغازپاسخ ادامه می یابند.درشرطی شدن تاخیری محرک شرطی(CS)چند ثانیه پیش از محرک غیرشرطی(US)ارائه می شود وتازمان ظهورپاسخ ادامه می یابد.درشرطی شدن ردی،نخست محرک شرطی(CS)ارائه می شود،وبعدپیش ازآن که محرک غیرشرطی(US)ارائه شود خاموش می شود به نحوی که تنها ردمحرک شرطی(CS)شرطی می شود.
خاموشی موقعی اتفاق می افتدکه چندین بارمحرک شرطی ارائه می شود،ولی محرک غیر شرطی ارائه نمی شود.
شرطی شدن کنشگر(فعال،وسیله ای): اسکینر واضع این نظریه بود.شرطی شدن کنشگر بدین ترتیب اتفاق می افتد که پس ازصادر شدن رفتارازسوی جانداریک محرک یا رویدادی راکه برای جاندارمطلوب است،به او ارائه می دهند.درشرطی شدن کنشگر یکی ازعواملی که نقش اساسی درجریان یادگیری دارد،تقویت کننده است.تقویت کننده به دو دسته تقسیم می شود: تقویت کننده مثبت که ارائه آن باعث افزایش رفتار می گرد؛ و تقویت کننده منفی که حذف آن باعث افزایش رفتار می گردد.و هر یک ازاین تقویت کننده هاممکن است به دو صورت تقویت کننده اولیه وتقویت کننده ثانویه باشد.تفاوت رفتار پاسخگروکنشگر دراین است که رفتارپاسخگرمعمولاًبوسیله یک محرک که بیشتر فیزیولوژی است ایجاد می شود، امارفتارکنشگر رفتار خود انگیخته است.
2-نظریه های شناختی: نظریه پردازان شناختی یادگیری راناشی ازادراک،بینش،وبصیرت می دانند.نظریه گشتالت سر دسته این نظریه هاست.
گشتالت: گشتالت یک اصطلاح آلمانی است که معنای لغوی آن،فرم،شکل وکل سازمان یافته می باشد.
ورتایمر،کافا و کهلراز پیشروان این نظریه می باشند.درنظریه گشتالت یادگیری عبارت است از بینش حاصل از درک موقعیت یادگیری به عنوان یک کل یکپارچه که این بینش ازطریق کشف اجزای تشکیل دهنده موقعیت یادگیری حاصل می شود .به عقیده روانشناسان گشتاتی ادراک وشناخت پایه یادگیری است.براساس نظریه گشتالت برای آنکه یادگیری به گونه ای موثرانجام شود،بایدبه موارد بینش،هدف،وساختارتوجه نمود.
قوانین سازمان ادراکی درنظریه گشتالت عبارتنداز:1- قانون مشابهت 2- قانون مجاورت 3- قانون بستن یا ترمیم یادگیری اکتشافی: این نظریه را برونر ارائه داده است.تاکیداصلی او برساخت است.او یادگیری رادرارتباط با رشدذهنی می داند.ومراحل زیررا د ررشدذهنی مطرح می کند:
مرحله شناخت عملی: دراین مرحله کودک هنوزقادربه تفکرنیست.ومطالب ورویدادهاراازطریق کارهایی که می تواند با آنها انجام دهد شناسایی می کند.
مرحله شناخت تصویری: ازویژگیهای این مرحله شروع یادگیری زبان است.دراین مرحله کودک آنچه راکه قبلاًبصورت عملی وحسی وحرکتی انجام می داده است بصورت ذهنی بکار می برد.وازتصورات بصری بسیارملموس سود می جوید.
3-مرحله شناخت نمادی: در این مرحله درذهن کودک تصورهای مستقلی بوجود می آیدکه او راازتصورات بصری ملموس بی نیاز می سازد .اصطلاح نمادی بیانگر پیشرفت ساخت فکری به کمک یادگیری علامتی است.
به عقیده برونر،محتوای برنامه بایدبه قدری منظم باشدکه فراگیردرنتیجه فعالیتی که می کندروابط راخودش کشف نماید.اومی گوید نباید دانش آموزان رادرمقابل دانسته ها قرار داد؛بلکه بایدازندانسته ها شروع نمود تا فراگیرخود به کشف روابط میان اموربپردازد.
در یادگیری اکتشافی نگرش فراگیر،یعنی چگونگی فراگیری ازآنچه آموخته می شودبیشتراهمیت دارد؛به این معنا که این نوع آموزش می گوید چگونه فراگیریاد می گیرد نه اینکه فراگیرچه یاد می گیرد.بایدمحیط آموزشگاه به گونه ای باشد که درفراگیرایجادعلاقه بکند.وفراگیرمطالب آموختنی رابااشتیاق وبه قصد استفاده آن درزندگی روزمره بیاموزد.
نظریه یادگیری معنی دار: این نظریه رادیوید آزوبل ارائه کرده است.این نظریه بیشترازنظریه های دیگربا یادگیری آموزشگاهی ارتباط دارد.مطالعه نظریه آزوبل مستلزم آشنایی باچنداصطلاح است:
هرم ساخت شناختی: ساخت شناختی بردانشهای کلی وعمده فرد دریک زمینه بخصوص علمی وتحصیلی دلالت دارد.طبق این نظریه ساخت شناختی هرفرد،بصورت یک هرم فرض شده که کلی ترین مطالب درراس وجزئی ترین آن درقاعده هرم قراردارند.
معنی داربودن یادگیری: معنی وابسته است به نوعی قرینه یا معادل ذهنی درساخت شناخت شناختی.بدین معنا که وقتی مفهومی معادل بامفاهیمی باشد که ازپیش درساخت شناختی فردوجودداردآن مفهوم معنی داراست.ودرذهن می ماند.درغیراین صورت بصورت طوطی وارحفظ می شود،وزود فراموش می گردد.
شمول: آزوبل فرایند جذب مطالب درساخت شناختی را شمول نام نهاده است،که به دونوع اشتقاقی وهمبستگی تقسیم می شود.طبق نظرآزوبل مطالب یادگرفته شده،ابتداقابل یادآوری است.اما پس ازمدتی که بدون استفاده بماند،قابل یادآوری نیست اما قابل بازشناسی است واگربه مدت بیشتری بدون استفاده بماند قابل بازشناسی هم نیست،اما دریادگیری مجددیا بازآموزی زودترازمطالبی که اصلاً آموخته نشده اندیادگرفته خواهدشد.این فرایند شمول زوالی نام دارد.
به عقیده آزوبل عواملی که سبب بهبودساخت شناختی می شود عبارتند از:سازمان،ثبات،وروشنی دانش یادگیرنده دریک زمینه معین درلحظه یادگیری.
نظریه یادگیری گانیه: گانیه یادگیری رابه هشت مرحله ازساده به پیچیده تقسیم می کند:1- یادگیری علامتی: ساده ترین نوع یادگیری که درواقع همان یادگیری شرطی کلاسیک است.2- یادگیری محرک-پاسخ: همان شرطی فعال است.3- یادگیری زنجیره ای: رفتارهایی راکه قبلاًازطریق محرک-پاسخ آموخته شده اند باهم ترکیب می شوندورفتار پیچیده تری راموجب می شود که یادگیری زنجیره ای گویند.4- یادگیری کلامی یاتداعی کلامی: نوع بخصوصی ازیادگیری زنجیره ای است که حلقه های آن واحدهای زبان هستند.5- یادگیری تمیزدادن محرکات: مستلزم بدست آوردن توانایی تفاوت گذاری بین محرکهای مشابه است.6- یادگیری مفهوم: پاسخ دادن به شباهتها است.7- یادگیری اصل (قانون): دراین نوع یادگیری چند مفهوم به یکدیگرربط داده می شودوازآن یک معنی تازه بدست می آید.8- یادگیری حل مساله: دراین نوع یادگیری یادگیرنده با استفاده ازقواعدواصول به حل مساله می پردازد.
گانیه این هشت مرحله یادگیری راتحت سه عنوان کلی قرارمی دهد:الف- آموزش همبستگی های کلامی .ب- آموزش مفاهیم واصول. ج- آموزش حل مساله.